پویش مردمی کودک و انقلاب

بایگانی

آخرین مطالب

۲۹ مطلب با موضوع «دوستی با امام جون» ثبت شده است

پنجمین قصه ی دوستی ما با امام جون


اردو انقلاب

 

 برج آزادی


۱۲ بهمن ۹۵

 مقصد مینی بوس امروز چمرانی های کوچک، برج آزادی بود. بچه ها در میدان آزادی کلی دویدند و بازی کردند.

 بعد از بازی، وارد برج آزادی شدند.  همگی با هم شعار دادند و شعر «ای ایران» را خواندند.

و از قسمت های مختلف برج آزادی بازدید کردند.

بچه ها بعد از دیدن تمام قسمت های برج، با آسانسور به طبقه بالا رفتند و تهران را از بالای برج بلند آزادی تماشا کردند.

خدا را شاکریم که امروز، کودکانمان با مکانی تاثیرگذار در انقلاب اسلامی آشنا شدند.


برای دیدن فیلم این اردو میتوانید به کانال من یار انقلابم مراجعه کنید.


یار انقلاب
۱۴ بهمن ۹۵ ، ۰۷:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


سومین محفل خانوادگی خانواده ی بزرگ شهید چمران


هم بازی با فرزندان در یک روز تعطیل


 زمان: جمعه، ۱۵ بهمن

مکان: حسینیه کودک شهید چمران



یار انقلاب
۱۳ بهمن ۹۵ ، ۰۶:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چهارمین روز جشنواره ی انقلاب در حسینیه کودک شهید چمران:


 روز ماشین امام جون


🗓 ۱۱ بهمن ۹۵

امروز در هر غرفه از حسینیه کودک، یک ماشین بزرگ کاغذی آمده بود که بچه ها کمک کردند و آن را رنگ کردند.

بعد از آن مهمانان ویژه ای در حسینیه کودک داشتیم. امام جون و راننده شان با ماشین آمدند و با بچه ها بازی کردند. بعد هم بچه ها ماشین امام جون را تزئین کردند.

در آخر هم چمرانی ها عکس ماشین امام جون را رنگ کردند و با دکمه و کاموا، برای امام جون هدیه درست کردند.

خدا را شاکریم که روزی دیگر، کودکان سرزمینمان با نام امام و انقلاب آشنا شدند.

برای دیدن  فیلم این فعالیت می توانید به کانال من یار انقلابم مراجعه کنید.


یار انقلاب
۱۳ بهمن ۹۵ ، ۰۶:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 قهرمان سازی شخصیت های انقلاب برای کودکان

قهرمان چهارم شهید مطهری


داستان دوم: اسب سواری



آقا مرتضی ۲۴ ساله بود. در روستای آنها هنوز ماشین نیامده بود. مردم با اسب رفت و آمد میکردند. 

یک روز آقا مرتضی تصمیم گرفت سوار اسبش بشود و تا می تواند، تند برود. چون او خیلی اسب سواری را دوست داشت. همین جور که سوار اسبش بود و از کنار یک مزرعه گذشت. یک دفعه یک گاو وحشی، سر راهش قرار گرفت. ولی چون سرعت اسبش زیاد بود، اسب با گاو تصادف کرد و آقا مرتضی روی هوا پرید.


آقا مرتضی وقتی روی هوا بود، با خودش گفت: پرنده بودن هم بد نیستا، اگه آدمها بال داشتن.

بعد افتاد زمین...


کمی دردش گرفت. با خودش گفت: راستی من پیاده رویم دوست دارم. از فردا تند اومدن با پاهامو امتحان می کنم.


✂️ پیشنهاد فعالیت در خانه:


1 می توانیم بازی راه رفتن،مدل حیوانات مختلف را انجام دهیم.


2 اجرای داستان به صورت نمایش خلاق 

3 می توانیم وسیله ای مثل لوله ی بلند را بعنوان اسب استفاده کنیم و مسابقه ی اسب سواری بگذاریم.


4 درست کردن کلاژ یک روستا همراه با برگ و چوب و ‌...


برای دیدن فیلم این داستان می توانید به کانال من یار انقلابم مراجعه کنید.
یار انقلاب
۱۲ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سومین روز  جشنواره ی انقلاب در حسینیه کودک شهید چمران:


 روز خانه امام جون


🗓 ۱۰ بهمن ۹۵

چمرانی های کوچک، امروز با وسایلی که در اختیار داشتند، برای خانه امام جون هدیه درست کردند.

بعد از آن بخاطر جشن ورود  امام جون که قرار است چند روز دیگر بیایند، دست به کار شدند و با همکاری هم یک کیک درست کردند.

ظهر هم عمو اعلایی به حسینیه کودک آمد و داستان عمو مرتضی مطهری را برای چمرانی ها تعریف کردند.

خدا را شاکریم که یک روز دیگر، قدمی در راه علاقه مند کردن کودکان به انقلاب برداشتیم.


برای دیدن فیلم کامل این فعالیت میتوانید به کانال من یار انقلابم مراجعه کنید.



یار انقلاب
۱۲ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قهرمان سازی شخصیت های انقلاب برای کودکان

قهرمان ششم: شهید بهشتی


داستان اول: پنبه زن



من محمد حسین هستم، خانه ی ما در اصفهان است. پدر من روحانی است. پدر من در مسجد نماز می خواند و مردم پشت سر او می ایستند.

پدرم یک دوست دارد، اسمش جمشید است، عمو جمشید قدش بلند است، ریشش مثل پنبه سفید است، شغلش پنبه زنی است. خانه ی او در روستا است. روستای عمو جمشید، آسمانش آبی است و درختانش سبز است.

عمو جمشید پنبه ها را با یک چوب محکم میزند و آنها را در رخت خواب میریزد و سر آن را می دوزد، رخت خوابهایی که او درست میکند، خیلی نرم است و خوابیدن روی آنها خیلی خوب است.

یکبار عمو جمشید به من گفت: دوست داری تو هم پنبه بزنی، من هم چوب را گرفتم و پنبه ها را محکم می زدم، خیلی خوب و لذت بخش بود.

 همزمان با هم این شعر را می خواندیم:

 پنبه زنم من، 

پنبه رو من میزنم، 

پنبه ی خوب و نازم، 

چقد به تو مینازم...


✂️ پیشنهاد فعالیت برای خانه:


می توانیم همراه هم، کاردستی و کلاژ با پنبه، کاغذ رنگی و چسب درست کنیم.


 می توانیم داستان را  به صورت نمایش خلاق و خواندن شعر اجرا کنیم.


3 می توانیم یک لحاف کوچک بدوزیم و آن را  با پنبه پر کنیم.


  برای دیدن فیلم این داستان میتوانید در کانال من یار انقلابم مراجعه کنید.


یار انقلاب
۱۱ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

داستان قهرمان سازی امام خمینی 

داستان اول : بازی 

 آقا روح الله ده ساله، یک روز مشغول بازی در کوچه بود.آن روز قرار بود  مسابقه ی دو، بین بچه های محل برگزار شود.

بعد از برگزاری مسابقه، آقا روح الله در آن مسابقه نفر اول شد. 

بعد از آن مسابقه پرش بود، آقا روح الله آخرین نفری بود که پشت خط رفت تا بپرد، او تا می توانست عقب رفت تا پرش بلندی داشته باشد. اتفاقا از همه هم بیشتر پرید. ولی وقتی که روی زمین پایین آمد پایش روی سنگی رفت و شکست.

 دوستان آقا روح الله، او را به خانه بردند و آن شب آقای دکتر به خانه شان رفت و به آقا روح الله گفت: باید یه مدت تو خونه بمونی تا پات بهتر بشه. 

آقا روح الله خیلی ناراحت شد، که نمیتواند مدتی با بچه های کوچه بازی کند. 

مادر آقا روح الله که دید او ناراحت شده گفت: از این به بعد ما با هم یه بازی جدید داریم، آشپزی بازی.

از آن روز تا زمانیکه پای آقا روح الله خوب شود، در همه ی پخت و پزها کنار مادرش آشپزی کرد و خیلی خوشحال بود که توانست بازی جدیدی را تجربه کند. 

✂️ پیشنهاد فعالیت برای خانه:


می توانیم با هم یک مسابقه پرش برگزار کنیم.


 می توانیم آشپزی های ساده مثل پخت ماکارونی، سالاد و.‌. را  با کمک بچه ها انجام دهیم.


بازی های فکری مثل پازل، نقطه بازی و ... انجام دهیم.

برای دیدن فیلم داستان امام جون می توانید به کانال من یار انقلابم مراجعه کنید.

یار انقلاب
۱۱ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 قسمتی از وصیت نامه امام خمینی (ره) 

 من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله  و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی می‌باشند.

یار انقلاب
۱۱ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سومین قصه ی دوستی ما با امام جون

خانه امام و حسینیه جماران

۶ بهمن ۹۵

 سومین روز دوستی ما با امام جون، سفر به جماران و خانه ی امام جون بود.

 

اول صبح، عمو اعلایی برای همه ی بچه هایی که می خواستند به حسینیه جماران بروند، قصه ی امام جون را تعریف کردند.

بعد چمرانی ها به سمت خانه امام جون حرکت کردند. 

در خانه ی امام جون با دقت به همه چیز نگاه کردند و می گفتند: پس خود امام جون چرا خونه نیست؟

یک عموی مهربان هم در حسینیه جماران، برای بچه ها داستان هایی از امام خمینی را تعریف کردند و بعد بچه ها همراه هم فیلم امام جون را دیدند.

چمرانی ها در حسینیه جماران کلی دویدند و بازی کردند.

 

بعد هم برای دیدن عکس های امام جون به نگارستان رفتند.

 در آخر هم یک عکس یادگاری گرفتند و از عمو، یک مجله به عنوان هدیه از طرف امام جون گرفتند.

برف بازی هم، پایان بخش اردوی امروز چمرانی هابود.

 خدا را شاکریم که توانستیم خاطره ای هر چند کوچک از امام خمینی (ره) در ذهن کودکان به یادگار بگذاریم.

برای دیدن فیلم این اردو می توانید به کانال تلگرامی من یار انقلابم مراجعه کنید.



یار انقلاب
۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قسمتی از وصیت نامه ی امام خمینی (ره) 

و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه  مفتخریم که در چنین عصری در پیشگاه چنین ملتی می‌باشیم.

یار انقلاب
۰۹ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر