پویش مردمی کودک و انقلاب

بایگانی

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان شهید چمران» ثبت شده است

 قهرمان سازی شخصیت های انقلاب برای کودکان


قهرمان اول شهید چمران


داستان چهارم: مهربانی با حیوانات



یک روز مصطفی کوچولو می خواست به نانوایی برود و یک نان بخرد. در گوشه ای از خیابان یک سگ  دید. سگ کنار خیابان نشسته بود و پارس می کرد.

مصطفی کوچولو نگاهی به سگ کرد و با خودش گفت: فکر کنم گشنش باشه.

میخواست برای سگ یک نان بخرد اما فقط پول یک نان را داشت. 

مصطفی کوچولو به نانوایی رفت و به آقای نانوا گفت: آقا من فقط پول یه نون دارم. ولی یه سگه اونجا نشسته که خیلی گشنشه. 

آقای نانوا که مرد خیلی مهربانی بود، گفت: ما امروز آبگوشت داریم. سگ ها هم گوشت خیلی دوست دارن. میتونی این نون های خشک رو بریزی تو آبگوشت تا هم نرم بشه هم مزه ی گوشت بگیره تا سگ هم خوشش بیاد.

مصطفی کوچولو خیلی خوشحال شد. با کمک عمو نانوا نان های خشک را داخل آبگوشت ریخت و برای سگ برد.

سگ خیلی خوشحال شد و سریع غذا را خورد.


✂️ فعالیت در خانه:


1 اجرای داستان به صورت نمایش خلاق، همراه با بازی صدای حیوانات.


2 غذا دادن به حیوانات.


3 پانتومیم برای اینکه بچه ها  حیوانات مختلف را تشخیص دهند.


4 کلاژ حیوانات مختلف، با محل زندگی،‌ نوع غذا و..همراه با مقوا،کاغذ رنگی، برگ درختان، کاموا و پنبه.


برای دیدن فیلم این داستان می توانید به کانال من یار انقلابم مراجعه کنید.
یار انقلاب
۲۰ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قهرمان سازی شخصیت های انقلاب برای کودکان



قهرمان اول: شهید چمران


داستان دوم: قلک و مرد فقیر


یک شب تاریک که مصطفی کوچولو داشت به خونشون بر میگشت، هوا خیلی سرد بود و برف شدیدی میبارید.

توی راه یک دفعه چمشش به یک فقیری میفتد که خونه یا اتاق گرمی برای خوابیدن نداشت و یک گوشه خیابون نشسته بود و داشت از سرما میلرزیده.

مصطفی خیلی ناراحت شد و دلش سوخت. همش میخواست برای اون آدم یک کاری بکند، ولی نه پولی داشت بهش بده، نه جایی میشناخت که اونو ببره.

خیلی فکر کرد...

ولی هیچ کاری که ازش بر بیاد که بتونه انجام بده به ذهنش نرسید. خیلی غصه دار شد و ناراحت راه افتاد سمت خونه شون. 

رسید خونه و آروم رفت خوابید توی رخت خوابش. اما هر کاری کرد از فکر اون فقیر بیرون نیومد و

خوابش نبرد.

 فرداش صبح اول وقت رفت مسجد محلشون، دوستاشو جمع کرد و چیزی که دیروز دیده بود رو براشون تعریف کرد و

گفت: ما پولمون نمیرسه که خودمون تنهایی برای اون نیازمند لباس تهیه کنیم، بیاین هرکی هر چه قدر میتونه پول بذاریم رو هم و

پولامونو جمع کنیم و با هم دیگه براش لباس تهیه کنیم. 

بچه ها هم قلک هاشونو شیکوندن و پولاشونو روهم گذاشتن و رفتن یه

کاپشن گرم خریدن و کادوش کردن و همه با هم دادن به اون آقای نیازمند.


✂️ فعالیت در خانه:


۱ درست کردن قلک.


۲ درست کردن یک هدیه برای یک فرد نیازمند.


۳ نقاشی یا کلاژ لباس های گرم و وسایل گرم کننده.


برای دیدن فیلم این داستان میتوانید به کانال من یار انقلابم مراجعه کنید.


یار انقلاب
۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر