قهرمان سازی شخصیت های انقلاب برای کودکان
قهرمان چهارم شهید مطهری
داستان دوم: اسب سواری
آقا مرتضی ۲۴ ساله بود. در روستای آنها هنوز ماشین نیامده بود. مردم با اسب رفت و آمد میکردند.
یک روز آقا مرتضی تصمیم گرفت سوار اسبش بشود و تا می تواند، تند برود. چون او خیلی اسب سواری را دوست داشت. همین جور که سوار اسبش بود و از کنار یک مزرعه گذشت. یک دفعه یک گاو وحشی، سر راهش قرار گرفت. ولی چون سرعت اسبش زیاد بود، اسب با گاو تصادف کرد و آقا مرتضی روی هوا پرید.
آقا مرتضی وقتی روی هوا بود، با خودش گفت: پرنده بودن هم بد نیستا، اگه آدمها بال داشتن.
بعد افتاد زمین...
کمی دردش گرفت. با خودش گفت: راستی من پیاده رویم دوست دارم. از فردا تند اومدن با پاهامو امتحان می کنم.
✂️ پیشنهاد فعالیت در خانه:
1 می توانیم بازی راه رفتن،مدل حیوانات مختلف را انجام دهیم.
2 اجرای داستان به صورت نمایش خلاق
3 می توانیم وسیله ای مثل لوله ی بلند را بعنوان اسب استفاده کنیم و مسابقه ی اسب سواری بگذاریم.
4 درست کردن کلاژ یک روستا همراه با برگ و چوب و ...