خانواده ما خیلی به این قضیه اعتقاد داشتند که همه با هم راهپیمایی بریم. من یک برادر داشتم و با پدر و مادرم چهار نفر می شدیم. ماشین هم نداشتیم و با موتور به همه جا می رفتیم. آن سال روز 22بهمن برف خیلی شدیدی می بارید. ما هم که باید حتما به راهپیمایی می رفتیم. فقط نمیدانم چرا باز اصرار داشتیم با همان موتور برویم. من و برادرم تقریبا بزرگ شده بودیم و به اضافه لباسهای زمستانی که پوشیده بودیم جایمان روی موتور تنگ تر شده بود. از طرفی چون برادرم آن سال کمی قد کشیده بود و روی موتور جلوی پدرم می نشست کمی دید پدرم کم شده بود و خوب جلو را نمی دید. حالا فکر کنین با این وضعیت برف جوری از آسمان می بارید که چشم چشم را نمی دید. هنوز کمی از خانه دور نشده بودیم که یک اتوبوس به موتور خورد و ما چهار نفر نقش زمین شدیم و موتور هم روی ما افتاد. چند دقیقه طول کشید بفهمیم چه اتفاقی افتاده. بدنمان کوفته شده بود و ترسیده بودیم چون اتوبوس با فاصله کمی از ما بود. خلاصه خودمان را جمع و جور کردیم و به خانه برگشتیم و نکته جالب اینجاست که داخل خانه نرفتیم. موتور را پارک کردیم و با تاکسی به راهپیمایی رفتیم. فردای راهپیمایی پدرم برای خرید ماشین اقدام کرد. اولین ماشین ما به برکت تصادفمان در روز 22بهمن خریداری شد. یک پیکان آلبالویی رنگ.
خاطرات زهرا شاحسینی متولد ۱۳۶۳ از راهپیمایی ۱۳۷۰.
کم کم که نه، تند و تند داریم به ایام «دهه ی فجر» نزدیک می شیم. یاد روزهای کودکی دوباره در من زنده شده. شور روزهای بهمن.... به سراغ آلبوم ها میرم، عکس های دلنشیینی از حضورم در کنار خانواده در راهپیمایی ها میبینم که هر کدوم به اندازه ی یک فیلم طولانی برام خاطره دارند. مرور این خاطرات، آلبومی از روزهای انقلاب، روزهایی که ندیدمشان ولی برام واقعی بودند و هستند، رو برام ورق می زنه. غرق شده ام در میان آلبوم ها....
مامان مامان گفتنش مرا از خیالاتم در می آورد و با چشم های گرد شده ای مواجه میشوم که انگار هیچ از این آلبوم سر در نمی آورد. آلبومی که دیجیتال نیست و چهره ها به نسل های متفاوتی تعلق دارند، از پیرزن و پیرمردهای سال ۵۷ گرفته تا کودکان امروز....
خودش را در این عکس ها کم رنگ تر از همه ی نسل ها میبیند، چشم های گردش بزرگ ترین راوی اند. فرزندم با این آلبوم غریبه است و عکسش در این آلبوم کم رنگ است.
او نیاز دارد که در این آلبوم پر رنگ باشد. این وظیفه ی من است....
دوستان و همراهان گرامی پویش کودک و انقلاب:
قرار است در چند مرحله کنارهم یک سری فعالیت انجام بدیم و برسیم به روز باشکوه 22بهمن.
هدف کلی پویش کودکان هستند چون با تاریخ انقلاب فاصله زیادی گرفتند. کسی که می تواند این تاریخ را برای آنها زنده کند خود شما هستین.
در مرحله اول قرار است شما خاطرات خودتون و خانوادتون رو مرور کنین و هر چه عکس قدیمی از دهه فجر و انقلاب، دارین برای ما بفرستین. خوبه که این عکسها همراه با توضیح عکس و حستون باشه. بنا بر خلاقیت خودتون میتونید از عکسها کلیپ تهیه کنین، خاطراتتون رو مکتوب بنویسین و ضبط کنین و خلاصه هر کار هنرمندانه ای که از دستتون برمیاد. مطالب با این اولویت باشه که برای بچه ها مفید و جذاب باشه.
منتظریم. بسم الله ...
می توانید عکس ها، خاطرات و فیلم هایتان را به آیدی تلگرامی زیر بفرستید.
yareenghelabi@
برای آشنایی بیشتر با پویش هم به کانال تلگرامی "من یار انقلابم" سر بزنید.
manyareenghelabam@