داستان شهید مفتح
هرمان سازی شخصیت های انقلاب برای کودکان
قهرمان هشتم: شهید مفتح
داستان اول کبوتر
یکی از دوستان امام، عمو مفتح بود. عمو مفتح نه تا بچه داشت. یک روز عمو مفتح به بچه ها گفتند: آماده ی سفر شید، می خوایم بریم یه جای خوب. بچه ها یکی یکی شروع به حدس زدن کردند. یکی از بچه ها گفت: بابا جون، مشهد. عمو مفتح گفت: بله، درسته. مشهد.
کم کم آماده ی رفتن شدند و راه افتادند. در بین راه، عمو مفتح و بچه ها یک پرنده دیدند. پرنده بالش زخمی شده بود. از ماشین پیاده شدند و بال پرنده را با باند پیچیدند. شهید مفتح گفت: خوبه پرنده رو با خودمون ببریم حرم. اونجا کلی دوستاش هستند که تنها نمونه. بچه ها خیلی خوشحال شدند. زود دست به کار شدند و با چوب یک خانه برای کبوتر درست کردند تا او را او را با خود به حرم امام رضا ببرند.
✂️ فعالیت در خانه:
1 گذاشتن غذا برای پرندگان روی درخت.
2 درست کردن لانه ی پرنده با چوب خشک، پنبه و...
3 کشیدن نقاشی برای امام رضا
* فیلم این داستان را می توانید در کانال من یار انقلابم ببینید.